محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - شبکه نمایش خانگی ایران روزهای شلوغ و پرترافیکی را سپری میکند، اما کیفیت این آثار به نحوی نیست که بینندگان و مشترکان پلتفرمها راضی شده باشند. در میان عناوین متعدد سریالهای این شبکه، جای خالی یک سریال کوبنده و پرمخاطب که مردم در کوچه و بازار درباره اش حرف بزنند، احساس میشود. با این حال، در بین همین سریالهای متوسط در حال پخش نیز «جزیره» سیروس مقدم وضعیت به مراتب وخیم تری دارد.
این سریال ساز باسابقه و پرکار ایرانی، در سالهای اخیر دچار افت محسوسی در کارنامه خود شده و اگر کیفیت آثار او را در یک دهه اخیر بررسی کنیم، به جز «پایتخت» که آن هم بخش اعظم ظرفیتش را مدیون قابلیتهای چشمگیر محسن تنابنده و مرحوم خشایار الوند است، سریال درخور و ماندگار دیگری در کارنامه اش وجود ندارد.
مقدم که در گام قبلی خود در شبکه نمایش خانگی ناموفق بود و شرایطی ایجاد کرد که «خواب زده» نیمه کاره رها شد، در سریال «جزیره» سعی کرده رویکرد خود را تغییر دهد تا شاید کارنامه اش احیا شود. این تغییرات اما، نه تنها به نتیجه مورد نظر مردم منجر نشده، بلکه با اغراق و افتادن به ورطه ابتذال، زمینه شوخی کاربران فضای مجازی را هم فراهم آورده است.
اگر علاقهمند به نقدهای مطرح شده بر سریالهای شبکه نمایش خانگی باشید و به طور خاص نقدهای مسعود فراستی بر این مجموعهها را دنبال کنید، حتما میدانید که این منتقد سرشناس سینما و تلویزیون ایران، در نقد سریال «زخم کاری»، این مجموعه را اثری در ترویج سرمایه داری نامید. فارغ از درست یا نادرست بودن نظر فراستی در این باره، روشن است که اگر «زخم کاری» را مروج سرمایه داری بدانیم، «جزیره» سیروس مقدم سریالی است که سرمایه داری را روی سرش میگذارد و گونهای از انسان معاصر را به عنوان قهرمان تحویل مخاطبان میدهد که ارائه آن به این شکل حتی در لیبرالترین کشورهای جهان هم چندان مرسوم نیست.
«جزیره» سریالی است درباره یک خانواده بزرگ که به لحاظ تمکن مالی در سطحی باورنکردنی قرار دارند. وضعیت مالی این خانواده به شکلی است که از پروژههای ریز و درشت اقتصادی خود، پوششی برای ماجرای خریدن یک جزیره ساخته اند و در سطحی از تجمل گرایی به سر میبرند که نمونه اش حتی در سریالهای نوجوان پسند آمریکایی هم کمتر به چشم میخورد. «جزیره» که دست خود را در قصه خالی میبیند، با پرداختن به شاخصههایی که امکان نمایش آنها حتی برای بالیوود هم قفل است، تصویر تازهای از زندگی خانوادههای ثروتمند به دست میدهد.
در مرکز سریال «جزیره» شخصیتی با نام ارشد شاهنگ، قرار گرفته که به معنای دقیق کلمه یک آقازاده است. ارشد به لحاظ ظاهری جذاب است، خودرویی سوار میشود که در بسیاری از شهرهای کشورمان حتی یک مورد از آن تردد نمیکند، شاهنگ مدیریت تشکیلات اقتصادی را از پدرش به ارث برده و از همه جالبتر اینکه معمولا در امور اقتصادی هم دخالت چندانی نمیکند. ارشد شاهنگ در کمرکش این سریال به یک دختر خبرنگار ساده از طبقات متوسط دل میبندد و وقتی با مخالفت پدرش روبه رو میشود، ناگهان در قامت یک قهرمان تغییر چهره میدهد.
از شخصیتی حرف میزنیم که با دختر مورد علاقه اش مسابقه سرعت میگذارد، در حالی که یکی پیاده و دیگری با خودرو مازراتی تردد میکند. مردی که کارگردان بیش از یک بار از ساعت آن چنانی دستش کلوز آپ میگیرد و پدرش مبلغ دمنوش خود را به دلار مقابل دوربین اعلام میکند. این چهره، قهرمان سریال «جزیره» است که فیلم ساز هم او را پشتیبانی میکند و دوربینش را جوری حرکت میدهد که بر شوکت و جلال این موجود پوشالی بیفزاید.
کشتی تفریحی، هواپیمای شخصی، خودروهای لوکس و البته مسلح کردن این شمایل ناقص به سلاح دانش، شخصیت پردازی و اجرای سریال را مضحک جلوه میدهد. از سریالی حرف میزنیم که قهرمانش شغل ندارد و به این موضوع میبالد؛ بنابراین طبیعی است که «جزیره» به یک مجموعه طولانی، پرزرق وبرق و کسل کننده از انواع نماهای هلی شاتی جزیره کیش تبدیل شود و خودش را در سطح یک پیام بازرگانی که کمی هم قصه کلیشهای پسر شاه و دختر رعیت به آن اضافه شده، تنزل دهد.
«جزیره» سریال پربازیگری محسوب میشود، اما میانگین کیفی بازیگرانش چندان راضی کننده نیست. هنرپیشههای این مجموعه را میتوانیم به سه به علاوه یک گروه تقسیم کنیم. گروه اول بازیگران مستعدی هستند که در جزیره هم پرتلاش ظاهر میشوند، اما به واسطه کیفیت پایین سریال و قصه شکل نگرفته، نمیتوانند در حد و اندازههای خودشان ظاهر شوند.
محمدرضا فروتن که سال هاست از اوج فاصله گرفته، امیر کاظمی بااستعداد و هنگامه قاضیانی که روزگاری در اوج اقتدار و نفوذ کارنامه اش به سر میبرد، هنرمندان این گروه هستند که اتفاقا بهترین گروه بازیگران «جزیره» هم محسوب میشوند. شادی مختاری، بازیگر جوان نقش صحرا، را هم باید به این فهرست اضافه کنیم که چندان حیرت انگیز نیست، اما کمابیش از پس ایفای نقشش برمی آید.
این مجموعه یک گروه بازیگران هدر شده هم دارد؛ کسانی که ذاتا کاربلد و حرفهای هستند، اما در جزیره هیچ نشانی از گذشته خود ندارند. حسام منظور که به نظر میرسید قرار است به یکی از مهمترین بازیگران ایران تبدیل شود و راه سینما را در پیش گیرد.
کاظم سیاحی که در «کرگدن» و «میدان سرخ» بسیار توانا ظاهر شده بود، غزل شاکری درخشان در «شهرزاد» و آبرومند در «خاتون» و البته شهروز دل افکار که با حضور کوتاهش در «قورباغه» هومن سیدی علاقهمندان فیلم و سریال را مشتاق اجرای بعدی خود کرده بود، همگی در «جزیره» در حد شبحهایی از خودشان ظاهر شده اند.
گروه سوم اما، بازیگرانی هستند که نه کسی از آنها انتظار بازی خوب داشته و نه توانسته اند در این سریال خودی نشان بدهند. السا فیروزآذر.
سامیه لک، حمیدرضا پگاه، میترا حجار، اکبر زنجانپور و زهیر یاری بازیهای کاملا بی روح این سریال را جلو دوربین میبرند و مشخص نیست چه تفاوتی با کارهای قبلی خود کرده اند. در کنار همه این افراد، حضور امیر مقاره در نقش ارشد شاهنگ، یک دسته کاملا مجزا و تک نفره را در میان بازیگران «جزیره» ایجاد کرده است.
از کسی حرف میزنیم که شاید در عرصه خوانندگی حرفهایی برای گفتن داشته باشد، اما در مقام بازیگر فاجعه آفریده و از ابتداییترین اصول این فن هم بی اطلاع است. مقاره به واسطه ظاهر جذاب و محبوبیت نسبی در میان مخاطبان نسل جوان به نقش اول سریال «جزیره» رسیده و در سکانسهایی که دوربین به صورتش نزدیکتر است یا پلانهایی که باید تحرک بدنی چشمگیری داشته باشد، خالی بودن دستش در عرصه بازیگری را لو میدهد.
بیشتر بخوانید
یک جزیره سوتی | اوضاع این روزهای سریالهای شبکه نمایش خانگی
مروری بر تجربه بازیگری چهار خواننده کشور | جذب مخاطب به هر قیمتی